سرمقاله

در سازمان، مدیر باشیم یا رهبر؟

آیا میان مدیریت و رهبری تفاوت وجود دارد یا هر دو بیانگر یک مفهوم هستند؟

بسیاری از افراد بر این باورند که این دو واژه به یک مفهوم هستند اما تفاوت مدیریت و رهبری را در هنگام تصمیم گیری سازمان می توان احساس کرد. گاهی نبود رویکردی مناسب در برابر این مفاهیم باعث می شود تا سازمان ها دچار مشکلات بزرگی مانند بحران‌های منابع انسانی، ضررهای جبران ناپذیر مالی و اعتباری شوند.
این مشکلات باعث شده است تا نظریه‌پردازان تلاش کنند با تحلیل اطلاعات و تحقیقات گسترده شباهت و تفاوت مدیریت و رهبری را به خوبی بشناسند و با آموزش نیروی انسانی سازمان کارآمدتر و مفیدتری بسازند.
در یک سازمان ارتباط نزدیکی بین رهبری و مدیریت وجود دارد؛ یک رهبر مى تواند مدیر باشد و یک مدیر نیز مى تواند رهبری کند . از طرفی یک فرد مى تواند داراى هنر رهبری باشد بدون اینکه قادر باشد هدفهاى سازمانى را تحقق بخشد و مدیر نباشد، یا اینکه فرد ممکن است مدیر منظمى باشد اما کارکنان از روى اجبار و ترس وظایف خودشان را انجام دهند و رهبر نباشد.
مدیر کسی است که مسئولیت کنترل و نظارت همه ی سازمان یا بخش مربوطه را بر عهده دارد و رهبر کسی است که حمایت و رهبری می کند.
معمولا مدیران قدرت خود را از سلسله مراتب رسمی تعریف شده در سازمان بدست می آورند، اما رهبری از محبوبیت و مقبولیت میان مردم حاصل می شود. رهبر قدرت خودش را از مقبولیت و محبوبیت میان دیگران بدست می آورد بنابراین ممکن است رهبری داشته باشیم که لزوما نقش تعریف شده مدیریتی نداشته باشد ولی به دلیل مقبولیت زیادی که میان افراد دارد به رهبری بپردازد.
از طرفی معمولا مدیر به دنبال استفاده بهینه و کارامد از شرایط موجود است و دنبال تغییرات اساسی نیست. اما کار رهبران ایجاد تحول در شرایط فعلی است. رهبران چشم اندازی ارزشمند دارند و دیگران را در جهت رسیدن به این چشم انداز ترغیب می کنند.
مدیران معمولا انجام وظایف تعیین شده کارکنان را می خواهند، اما رهبر با ایجاد انگیزش پیروان در آنها شور و اشتیاق برای حرکت به سمت اهداف را ایجاد می کند. به دلیل توجه رهبر به احساسات پیروان است که پیروان رهبران را دوست دارند و از آنها پیروی می کنند.
یکی دیگر از تفاوت ها این است که هدف مدیران بیشتر انجام درست کارها است اما رهبران به دنبال انجام کارهای درست هستند. مدیران برای افراد چگونگی انجام درست کار را توضیح می دهند اما رهبران ابتدا به دنبال این هستند که بدانند چرا باید کارهای خاصی انجام شود. رهبران وقتی چرایی انجام کارها را متوجه شوند، بدون توجه به سختی و دشواری آن، به افراد انگیزه انجام کارها را می دهند و می دانند که چگونگی انجام این کارها را پیدا خواهند کرد.
وظیفه مدیر کنترل کردن دیگران و تنبیه و تشویق آنها با استفاده از قدرت رسمی است تا کارها انجام شود. مدیران با اینکار به دنبال بالابردن اطاعت پذیری افراد هستند اما رهبران با رفتار درست با دیگران و حمایت از عملکرد و استعدادهای آنها افراد را متعهد می کنند. رهبران می دانند که جلب تعهد افراد، اثربخش ترین راه جلب همکاری آنان است.
واقعیت این است که تفاوت مدیریت و رهبری آنچنان هم چشمگیر نیست، بیشتر رفتارها و تصمیم‌گیری‌ها یکسان هستند، اما در ظاهر متفاوت به نظر می‌رسند. در زمان تصمیم‌گیری‌ها باید بر نتایج تمرکز کنیم و با توجه به نتیجۀ مورد نظر، مدیر یا رهبر باشیم، البته یک نفر می تواند همزمان هم رهبر باشد و هم مدیر.
در رهبری نوعی پذیرش برای افراد پیرو مطرح است اما در مدیریت لزوما اینطور نیست. بنابراین هرقدر الگوی مدیریت به سمت رهبری تغییر وضعیت پیدا کند، اثربخشی مدیریت بهتر است. مدیر باید با افزایش قابلیت ها و مهارت های خود، بتواند خودش را به سطح یک رهبر ارتقا دهد. تا در همه زمینه های زندگی خود موفق تر و اثرگذارتر باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا